Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (979 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anti knock
U
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
nitro
U
مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
timing disc
U
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
cylinder gas
U
گاز داخل سیلندر
cylinder jacket
U
استری داخل سیلندر
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
implosion
U
انفجار از داخل
unalloyed
U
غیر مخلوط خالص
war head
U
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
aggregates
U
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate
U
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
cylinder block boring machine
U
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
explosive
U
قابل انفجار
detonatable
U
قابل انفجار
detonable
U
قابل انفجار
actuating cylinder
U
سیلندر پیستون عمل کننده سیلندر محرک
powder keg
U
چیز قابل انفجار
service mine
U
مین قابل انفجار
powder kegs
U
چیز قابل انفجار
explosives
U
مواد قابل انفجار
admix
U
مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
strip
U
تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
sticky charge
U
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
net amount payable to contractor
U
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
compensating port
U
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
interfertile
U
قابل لقاح در داخل خود
igniter
U
ماده بسیار قابل احتراق که باماده ضعیفتر مخلوط میشود
appliance computer
U
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
flat twin engine
U
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
rated altitude
U
ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
misfiring
U
بدسوزی
detonation
U
بدسوزی
detonations
U
بدسوزی
anti detonation
U
ضد بدسوزی
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
puddle
U
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles
U
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
implosion weapon
U
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
command detonated
U
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
anti detonant
U
مایع ضد بدسوزی
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
distilled
U
اب مقطر
distillated water
U
اب مقطر
distilled
U
مقطر
distilled water
U
اب مقطر
condensation water
U
اب مقطر
aquapura
U
اب مقطر
crowding out effect
U
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
critical raynold's number
U
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
auto rich
U
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
explosive train
U
مدار انفجار مسیر انفجار
blast line
U
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train
U
مسیر انفجار سیکل انفجار
sprays
U
سمپاشی کردن پاشیدن
spraying
U
سمپاشی کردن پاشیدن
sprayed
U
سمپاشی کردن پاشیدن
spray
U
سمپاشی کردن پاشیدن
look for
<idiom>
U
با احتمال فکر کردن
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
sprinkled
U
پاشیدن افشاندن ترشح کردن
dissipates
U
ازهم پاشیدن اسراف کردن
sprinkles
U
پاشیدن افشاندن ترشح کردن
dissipating
U
ازهم پاشیدن اسراف کردن
dissipate
U
ازهم پاشیدن اسراف کردن
sprinkle
U
پاشیدن افشاندن ترشح کردن
risks
U
احتمال خطر ریسک کردن
risked
U
احتمال خطر ریسک کردن
risking
U
احتمال خطر ریسک کردن
risk
U
احتمال خطر ریسک کردن
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
to p something with water
U
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
allocating
U
منظور کردن
to make allowance
U
منظور کردن
allocates
U
منظور کردن
allocate
U
منظور کردن
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
to make oneself clear
<idiom>
U
منظور را روشن کردن
bursts
U
منفجر کردن انفجار
burst
U
منفجر کردن انفجار
crepitate
U
انفجار پی درپی کردن
chemical horn
U
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
clear
U
خالص کردن
purification
U
خالص کردن
refine
U
خالص کردن
clears
U
خالص کردن
clearest
U
خالص کردن
refines
U
خالص کردن
clearer
U
خالص کردن
pure
U
اصیل خالص کردن
nets
U
برداشت خالص کردن
net
U
برداشت خالص کردن
purer
U
اصیل خالص کردن
purest
U
اصیل خالص کردن
elutriate
U
صاف و خالص کردن
nett
U
برداشت خالص کردن
countermining
U
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
blend
U
مخلوط کردن
mell
U
مخلوط کردن
mingled
U
مخلوط کردن
intermeddle
U
مخلوط کردن
mingles
U
مخلوط کردن
interlard
U
مخلوط کردن
blends
U
مخلوط کردن
commix
U
مخلوط کردن
melt
U
مخلوط کردن
mingling
U
مخلوط کردن
syncrasy
U
مخلوط کردن
intermingled
U
با هم مخلوط کردن
intermingles
U
با هم مخلوط کردن
confect
U
مخلوط کردن
intermingle
U
با هم مخلوط کردن
intermingling
U
با هم مخلوط کردن
puddles
U
مخلوط کردن
hash
U
مخلوط کردن
puddle
U
مخلوط کردن
meddle
U
مخلوط کردن
admix
U
مخلوط کردن
mingle
U
مخلوط کردن
mixing
U
مخلوط کردن
meddles
U
مخلوط کردن
melts
U
مخلوط کردن
meddled
U
مخلوط کردن
levy a sum on a person's property
U
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
crackled
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles
U
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
tempers
U
مخلوط کردن مزاج
temper
U
مخلوط کردن مزاج
tempered
U
مخلوط کردن مزاج
cross loading
U
مخلوط کردن بارها
turn the mortar
U
مخلوط کردن ملات
shuffled
U
بهم مخلوط کردن
burden
U
مخلوط کردن بار
souse
U
با ترشی مخلوط کردن
burdens
U
مخلوط کردن بار
shuffling
U
بهم مخلوط کردن
shuffles
U
بهم مخلوط کردن
brandies
U
با کنیاک مخلوط کردن
shuffle
U
بهم مخلوط کردن
commingle
U
بهم مخلوط کردن
agitation
U
مخلوط کردن اشفتگی
brandy
U
با کنیاک مخلوط کردن
intermix
U
در هم امیختن با هم مخلوط کردن
mixes
U
امیختن مخلوط کردن
mixes
U
مخلوط کردن ترکیب
mix
U
مخلوط کردن ترکیب
mix
U
امیختن مخلوط کردن
etherize
U
بااتر مخلوط کردن
ethylate
U
بااتیل مخلوط کردن
hinting
U
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
tare
U
وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
admix
U
مخلوط شدن امیزش کردن
roil
U
مخلوط کردن سرگردان شدن
blender
U
ماشین مخصوص مخلوط کردن
blenders
U
ماشین مخصوص مخلوط کردن
immingle
U
بهم امیختن مخلوط کردن
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
eudaimonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaemonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
engages
U
درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engage
U
درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
gradate
U
درجه بندی کردن مخلوط کردن
ingratiate
U
داخل کردن
work in
U
داخل کردن
phase in
U
داخل کردن
enters
U
داخل کردن
entered
U
داخل کردن
enter
U
داخل کردن
immit
U
داخل کردن
ingratiates
U
داخل کردن
ingratiating
U
داخل کردن
ingratiated
U
داخل کردن
to work in
U
داخل کردن
imbark
U
داخل کردن
incorporate
U
داخل کردن
intromit
U
داخل کردن
incorporating
U
داخل کردن
incorporates
U
داخل کردن
sugars
U
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
platinize
U
با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
truck mixing
U
مخلوط کردن بتن روی کامیون
sugar
U
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
Recent search history
Forum search
1
frangible
1
Potential
1
What is the first name of your favorite uncle
1
خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1
gorse melatonin
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
2
مهرآسا
1
popsicle
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com